English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5896 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
To lead someone astray. U کسی رادچار اشتباه کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
range error U اشتباه در تخمین دریایی اشتباه بردی اشتباه برد
glitch U یک اشتباه کوچک که باعث ایجاد اشتباه در انتقال اطلاعات میشود
glitches U یک اشتباه کوچک که باعث ایجاد اشتباه در انتقال اطلاعات میشود
out of place <idiom> U درجایی اشتباه ،درزمان اشتباه بودن
fumble U اشتباه کردن
misconstruing U اشتباه کردن
misconstrues U اشتباه کردن
mistaking U اشتباه کردن
blunders U اشتباه کردن
mistakes U اشتباه کردن
to goof up [American E] U اشتباه کردن
blundering U اشتباه کردن
blundered U اشتباه کردن
fumbles U اشتباه کردن
blunder U اشتباه کردن
fumbled U اشتباه کردن
misconstrue U اشتباه کردن
misconstrued U اشتباه کردن
mistake U اشتباه کردن
goofs U اشتباه کردن
slip U اشتباه کردن
slipped U اشتباه کردن
to make a mistake U اشتباه کردن
trip up <idiom> U اشتباه کردن
slip up U اشتباه کردن
slip-up U اشتباه کردن
make a mistake <idiom> U اشتباه کردن
slip-ups U اشتباه کردن
slips U اشتباه کردن
to make an error U اشتباه کردن
mistook U اشتباه کردن
goofing U اشتباه کردن
miscue U اشتباه کردن
goofed U اشتباه کردن
goof U اشتباه کردن
bumbled U اشتباه کاری کردن سرهم بندی کردن
bumbles U اشتباه کاری کردن سرهم بندی کردن
bumble U اشتباه کاری کردن سرهم بندی کردن
I consider that a mistake. [I regard that as a mistake.] U این به نظر من اشتباه است. [این را من اشتباه بحساب می آورم.]
miscalculated U اشتباه محاسبه کردن
bobbles U پی درپی اشتباه کردن
misthink U اشتباه فکر کردن
bobble U پی درپی اشتباه کردن
to stumble in one's speech U درسخنرانی اشتباه کردن
miscalculating U اشتباه حساب کردن
miscalculated U اشتباه حساب کردن
confuse U باهم اشتباه کردن
confuses U باهم اشتباه کردن
miscalculating U اشتباه محاسبه کردن
to believe wrong U اشتباه گمان کردن
miscalculates U اشتباه حساب کردن
miscalculate U اشتباه حساب کردن
miscalculates U اشتباه محاسبه کردن
miscalculate U اشتباه محاسبه کردن
eat humble pie <idiom> U پذیرفتن اشتباه وعذرخواهی کردن
refuted U اشتباه کسی را اثبات کردن
miscarrying U صدمه دیدن اشتباه کردن
refuting U اشتباه کسی را اثبات کردن
hallucinates U هذیان گفتن اشتباه کردن
hallucinate U هذیان گفتن اشتباه کردن
miscarry U صدمه دیدن اشتباه کردن
miscarries U صدمه دیدن اشتباه کردن
hallucinating U هذیان گفتن اشتباه کردن
refutes U اشتباه کسی را اثبات کردن
refute U اشتباه کسی را اثبات کردن
hallucinated U هذیان گفتن اشتباه کردن
bark up the wrong tree <idiom> [درمورد چیزی گمان اشتباه کردن]
eat crow <idiom> U مجبور کردن کسی به اشتباه وشکست
to blame somebody for something U کسی را مسئول کارناقص [اشتباه ] کردن
to make a typing error [mistake] U اشتباه تایپ کردن [صفحه کلید یا تلفن]
to make a typo [American E] U اشتباه تایپ کردن [صفحه کلید یا تلفن]
to hit the wrong key [on the PC/phone/calculator] U اشتباه تایپ کردن صفحه [کلید یا تلفن]
foul up <idiom> U با یک اشتباه احمقانه همه چیز را خراب کردن
to make [commit] a faux pas U اشتباه اجتماعی کردن [در رابطه با رفتار بین مردم]
fluffing U نرم کردن اشتباه کردن
fluffed U نرم کردن اشتباه کردن
fluffs U نرم کردن اشتباه کردن
fluff U نرم کردن اشتباه کردن
malfunctioned U تابع نرم افزاری برای یافتن کمک کردن به تشخیص دلایل خطا یا اشتباه
malfunction U تابع نرم افزاری برای یافتن کمک کردن به تشخیص دلایل خطا یا اشتباه
malfunctions U تابع نرم افزاری برای یافتن کمک کردن به تشخیص دلایل خطا یا اشتباه
datum error U اشتباه سطح مبنای ارتفاع اشتباه سطح مبنای اب دریا
delivery error U اشتباه پرتاب اشتباه در سیستم پرتاب
fumbled U از کف دادن اتفاقی توپ اشتباه کردن در کنترل توپ گوی لاکراس به زمین افتاده
fumble U از کف دادن اتفاقی توپ اشتباه کردن در کنترل توپ گوی لاکراس به زمین افتاده
fumbles U از کف دادن اتفاقی توپ اشتباه کردن در کنترل توپ گوی لاکراس به زمین افتاده
deletion U روشی برای دوباره ایجاد کردن فایلهای حذف شده وقتی فایلی حذف میشود سکتورهای دیسک نگهداری می شوند چون ممکن است حذف با اشتباه صورت گرفته باشد
false <adj.> U اشتباه
error U اشتباه
flounder U اشتباه
floundered U اشتباه
errancy U اشتباه
floundering U اشتباه
errors U اشتباه
in error <adj.> U اشتباه
goof U اشتباه
goofed U اشتباه
goofing U اشتباه
goofs U اشتباه
snafu U اشتباه
mistakenness U اشتباه
flounders U اشتباه
barratry U اشتباه
mistakes U اشتباه
mistake U اشتباه
mistaking U اشتباه
overseen U در اشتباه
clanger U اشتباه
faux pas U اشتباه
mix-ups U اشتباه
mix-up U اشتباه
mix up U اشتباه
wrongs U اشتباه
faulted U اشتباه
trips U اشتباه
tripped U اشتباه
trip U اشتباه
faults U اشتباه
wronging U اشتباه
wrong U اشتباه
incorrectness U اشتباه
fault U اشتباه
fumble U اشتباه
discrepancy U اشتباه
fumbles U اشتباه
to put one in the wrong U اشتباه
lap sus U اشتباه
inerrant U بی اشتباه
fallacy U اشتباه
jeofail U اشتباه
fallacies U اشتباه
fumbled U اشتباه
boo boo U اشتباه کاری
boner U اشتباه مضحک
blunderingly U ازروی اشتباه
faulted U تقصیر اشتباه
I made a mistake . I was wrong. U من اشتباه کردم
fault U تقصیر اشتباه
to put wise U از اشتباه دراوردن
inaccuracy U اشتباه غلط
fallible U اشتباه کننده
inaccuracies U خطا یا اشتباه
inaccuracies U اشتباه غلط
bungler U اشتباه کار
bunglers U اشتباه کار
blooper U اشتباه احمقانه
misprint U اشتباه چاپی
miscarriage of justice U اشتباه قضایی
disabusing U از اشتباه دراوردن
faults U تقصیر اشتباه
professional misconduct U اشتباه حرفهای
miscarriages of justice U اشتباه قضایی
unmistakable U خالی از اشتباه
probable error U اشتباه احتمالی
dispersion error U اشتباه پراکندگی
disabuses U از اشتباه دراوردن
absolute error U اشتباه مطلق
disabused U از اشتباه دراوردن
typing error U اشتباه تایپی
misprints U اشتباه چاپی
typo U اشتباه تایپی
computational U اشتباه در محاسبه
bloomer U اشتباه احمقانه
disabuse U از اشتباه دراوردن
off the beam <idiom> U اشتباه ،خطا
peccant U اشتباه کار
inaccuracy U خطا یا اشتباه
to set U از اشتباه دراوردن
to read wrong U اشتباه [ی] خواندن
phonily <adv.> U بصورت اشتباه
incorrectly <adv.> U بصورت اشتباه
faultily <adv.> U بصورت اشتباه
falsely <adv.> U بصورت اشتباه
wrongly <adv.> U بطور اشتباه
wrongly <adv.> U بصورت اشتباه
slips U اشتباه لیزی
slip U اشتباه لیزی
peccadilloes U اشتباه کوچک
mistaken U اشتباه کرده
systematic error U اشتباه سیستماتیک
syntax error U اشتباه ترکیبی
you are mistaken U در اشتباه هستید
erroneous U غلط اشتباه
phonily <adv.> U بطور اشتباه
blunders U اشتباه لپی
blundered U اشتباه بزرگ
delivery error U اشتباه در تیراندازی
falsely <adv.> U بطور اشتباه
blunder U اشتباه لپی
blunder U اشتباه بزرگ
deflection error U اشتباه انحراف
blundered U اشتباه لپی
blunders U اشتباه بزرگ
incorrectly <adv.> U بطور اشتباه
blundering U اشتباه لپی
blundering U اشتباه بزرگ
faultily <adv.> U بطور اشتباه
dead shot U تیر اشتباه
deflection error U اشتباه سمتی
deflection error U اشتباه سمت
Recent search history Forum search
1Potential
1strong
1To be capable of quoting
1set the record straight
1Arousing
1pedal pamping
1construed
1این نوشته(پرسش خود را ارسال کنید) درست روی بخشی که فرمان جست وجو می دهد می افتد و مانع پیدا کردن معنای کلمات می شود. چه باید کرد
1meaning of taking law
1Open the "Wind Farm" subsystem and in the Timer blocks labeled "Wind1" and "Wind2", Wind3" temporarily disable the changes of wind speed by multiplying the "Time(s)" vector by 100.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com